تیک تاک های یک چپ دست

تیک تاک های یک چپ دست

I may be LEFT HANDED but I'm Always Right
تیک تاک های یک چپ دست

تیک تاک های یک چپ دست

I may be LEFT HANDED but I'm Always Right

پست آخر سال 92

اول از همه سال نو رو بهتون تبربک میگم،امیدوارم به سرعت اسب براتون خوش بختی بیاد.

دوم از همه خواهش میکنم از این اس ام اس های کوروش کبیر و صغیر و واسه ملت نفرستین 

حال آدم بد میشه .درسته ما تاریخ مون خیلی بزرگه منم بهش افتخار میکنم ولی دیگه گندش 

در اومده.دیگه کار داره بجایی میرسه که بعضی ها میخوان دین زرتشتی دین رسمی کنن.

مثل همین چهارشنبه سوری که ر**ن به مملکت بابا مثل آدمیزاد هم میشه جشن گرفت و 

شادی ، اون سرباز بدبخت چه گناهی داره که با نارنجک دستی  زدن تو سرش؟  ادامه مطلب ...

همینجوری دلم خواست اینو بزارم

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخان ی جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم...
 فریدون مشیری

روش های پیش گیری از تشکیل کلاس

پنجشبه آخر کلاس معادلات دیفرانسیل که بچه ها میخواستن برن  ، یکی بلند شد گفت: 

خواهشاً دیگه شنبه نیاید کلاس،بعد یه هم همه تو کلاس ایجاد شد که بیان یا نیان، یه دفه  

من بلند گفتم هر کی شنبه بیاد کلاس خره 

هیچی دیگه کلاس منفجر شد از خنده

فکر کنم دیگه با این حرف کسی جرات نکرده باشه شنبه بره کلاس 


بعداً نوشت : محمد رضا گلزار یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی که تو زندگیش کرده همین ترانه ایه 

که با مرتضا پاشایی خونده ،آخه کاملاً بدیه صداش به چشم میاد 

نسبت صدای گلزار به صدای مرتضی پاشایی مثل

نسبت دمپایی کهنه به کفش  مجلسی میمونه 

هفته ی آخر سال 2

امروز بعد کلاس رفتیم کارگاه و بازدید رو انجام دادیم ، دیدیم نه بابا این کار به درد ما نمیخوره 

چون سرمایه ی خیلی زیادی میخواد و بی خیال شدیم .

بعدش با دوستم مثل سال قبل رفتیم نمایشگاه بهاره واسه خرید لباس ، و با اجازه تون با 

صدوپنج تومن اینا رو خریدم ، دوستم هم همین قدر خرج کرد.با این تفاوت که من دوتا شلوار 

گرفتم اون یکی و من یک جفت کفش گرفتم و اون دو جفت

آخرین هفته ی سال

میریم که داشته باشیم آخرین جلسه ی کلاس های سال 92 رو ، میدونم خیلی هاتون الان 

یه هفته س که کلاس ها رو پیچونیدن ، ولی خوب بچه های کلاس ما چون سن و سالشون 

بیشتره اهمیت کسب علم رو بیشتر درک کردن و بیشتر سرکلاس ها موندن

بعد از کلاس هم دوستم میاد دنبالم  بریم کارگاه کارتن سازیه اون یکی دوست تا با کارش 

از نزدیک آشنا بشیم ، آخه پیشنهاد داده باهم یه کارگاه کارتن سازی راه بندازیم ، البته اگه 

وام جور بشه، حالا امروز بریم ببینیم چی میشه .

خواب

حتماً برای شما هم اتفاق افتاده که خواب ببینید از جایی سقوط کردین ،بعد به زمین که 

می خورید از خواب می پرید و چهار چنگولی میچسبین به زمین و احساس بدن درد 

هم میگیرد و قلبتون هم روی هزار میزنه .

هیچی دیگه واسه منم دیشب بازم اتفاق افتاد،ولی این بار یه فرقی داشت :

اینبار درست همون لحظه ای که سقوط خواست شروع بشه خوردم به زمین و از خواب 

پریدم.داشتم لبه ی دیوار راه میرفتم که یهو یه تیکه از دیوار زیر پام کنده شده و افتادم 

جدی نگیرید

من از همین تریبون از نیمه ی گم شده ی خودم معذرت خواهی میکنم که هنوز 

پیداش نکردم می دونم الان تو دلت دارای بهم بد و بیراه میگی که هنوز سراغت نیومدم

شایدم آدم با فرهنگی باشی از این حرفا نزنی.

 

ادامه مطلب ...

راستشو بگو

یه چیزی میپرسم راستشو بگید :

این پیشنهاد هایی که توی پست ها میزام دانلود میکنید یا نه ؟

میخوام ببینم اگه کسی دانلودشون نمیکنه بیخود نزارم .

سقوط ِآزاد

آقا اگه یه وخت دیدن بعد عید از من خبری تو بلاگستان نشد 

بدونید که دراثر یه سانحه سرکار مردم.

این آخرِ سال 92 مثل این که نقشه ی قتل منو  کشیده ، از دوتاش که زنده موندم سومیش 

میخواد چی بشه .امروز رفته بودم بالای نردبون کاملاً  هم تستش کرده بودم که محکم باشه

بعد رسیدم به پله ها ی بالا و دستامو ول کردم که کارمو انجام بدم که چشمتون روز بد نبینه 

یهو نردبون لیز خورد ، البته از اونجایی که من عکس العمل م تو این مواقع سریعه تونستم روی 

پاهام فرود بیام ولی یه پام موند زیر نردبون ، فکر کنم فقط کوفته شده ، الان روی پام یه کم ورم 

داره و یه کم میلنگم ولی فکر نکنم مشکل خاصی باشه .

خلاصه که امروز نزدیک بود خدا بهم رحم کنه 


پ.ن:البته من قبلاً هم سقوط های نافرجام دیگه ای داشتم .

پیشنهاد :+

چپ دست های شگفت انگیز

چپ دست ها از ابتدای تاریخ مورد آزار و اذیت بودن و دائم سرکوب میشدن که 

این ویژگی شون رو از بین ببرن چون فکر میکردن که این یه نقصه ، غافل از این که 

چپ دستی یه قابلت فوق العاده س و چپ دست ها تکامل یافته تر هستن قابلیت ها ی 

بیشتری از بقیه مردم دارن .

شما میدونید زندگی کردن توی دنیایی که همه ی لوازم و ابزارهاش 

برای دست مخالف شما ساخته شده چطوریه ؟


این چند پست رو در مورد چپ دست ها بخونید تا متوجه بشین ما 

چه موجودات شگفت انگیزی هستیم . 


این 

این 

این 


اینم اسم چندتا از چپ دست های معروف :

داوینچی ، پیکاسو ،چارلی چاپلین ، ارسطو، گاندی، میکل آنژ ،انیشتین،نیچه،بهتوون،ماری کوری ، نیکول کیدمن ، آنجیلنا جولی،ناپلئون ، رافائل نادال (تنیسور)، بیل گیتس،پنج نفر از رییس جمهور های اخیر آمریکا ، رامبراند،شکسپیر،جبران خلیل جبران،جولیا رابرتز



پلیز هلپ می

دوستانی که برنامه نویسی صفحات وب بلدن خودشونو معرفی کنن ، ما یه چند تا سوال داریم  در مورد سیخکاریه قالب مان ، میخواهیم بخش نظرات را به صورت صفحه ی جدا گانه باز نماییم (مثل بلاگفا)بعد چند اسمایلی هم به آن اضافه نماییم1

خلاصه که اجرم عندالله اگه کمک کنید


1:  اسمایلی ها رو اضافه میکنم  ولی وقتی توی کامنت ها ازشون استفاده میشه فقط اسمشون نمایش داده میشه و از عکس خبری نیست ، بنده از اسمایلی های اورجینال قبلیه خود بلاگ اسکای هم استفاده نمودم با همان آدرس بلاگ اسکایی شان ، ولی افاقه نکرد 

گوش کنید : +

پ.ن: چپ دست ها هم خودشونو معرفی کنن

اینم از دوست صمیمی ه ما

واسه دوستم اس فرستادم با این مضمون:

قلب پاک از تمام معابد جهان مقدس تر است ، 

من تو رو به قلب پاکت میستایم .


بعد جواب داده : هه اشتباه فرستادی داداش 

میگم نه اشتباه نیست واسه خودت فرستادم .

باز اس داده : رضا ؟ خودتی ؟

میگم: آره پس میخواستی کی باشه؟

میگه : حالت خوبه ؟ چت شده ؟ عاشق شدی؟ جریان چیه ؟

میگم : فقط باس برات جک بفرستم ؟ جنبه ی اس محبت آمیز نداری ؟

میگه :یه دفه ، بی مقدمه ، آدم شک میکنه خوب 

بعله همچین دوستایی داریم ما 

شنبه ی خود را چگونه گذشتوندید

شنبه های این ترم ، روزای واقعا ً خسته کننده و رو اعصابیه ، از ساعت 2 تا 8 شب با یک 

استاد داغون کلاس داریم ، فقط رو مخه حتی یک نفر ازش راضی نیست ، تحقیق کردم توی 

دانشگاه های دیگه ای هم که درس میده بچه هاش راضی نیستن ، نه تنها از شیوه ی درس 

دادنش بلکه حتی از برخورد های دیوانه کنندش


پ.ن:امروز موقع جزوه نوشتن هی حواسم پرت میشد و هی 

خودکار می خورد به زخم شصتم .بادووشواریه فراوان جزوه نوشتم

جمعه ی خود راچگونه گذشتاندید

همسایه سر کوچه ای مون که از 5 سالگی باپسرش دوستم و صمیمی ترین دوستم توی 

محله اس ،لوله ی آب خونه شون ترکیده بود،اونم از نزدیک کنتور ،بعد تازه شم لوله هاشون

مال حدود 35 سال پیش بود،تاحالا چطور دوام آورده بود نمیدونم.

هیچی دیگه ما رفتیم واسشون لوله ها روتعویض کنیم باید کل موزاریک هاشونو میکندیم حدود

30متر ،بعد از دو تا دیوار بتونی هم باید رد میشدیم به قطر 40 سانت، هیچی دیگه پدرمون 

در اومد تازه سه نفری داشتیم میکندیم.البته مواقع عادی من دست به کنده کاری نمیزنم و طرف 

خودشباید کارو آماده کنه ولی دیگه ما خراب رفاقتیم واینجا رو خودم هم کمکش کردم.

آخرای کار بود که از فرط خستگی اختیار دست و پامو نداشتم ،در حال قیچی کردن لوله بودم که 

قیچی شصت دست چپ مو گرفت و نصف گوشتشو قیچی کرد1 از درد چشام سیاهی رفت .بعد 

از اونجایی که من اهل سوسول بازی نیستم سریع  تیکه ی آویزون شده رو چسبودندم سرجاش 

روش هم دستمال بستم .بعدم کارو ادامه دادم .


2:توی این چند سال اولین باری بود که قیچی دستمو گرفت.

مربوط به پست یکی مونده به قبلی

عابدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند

چون به خلوت میروند کارهای دیگر میکنند


زیدی به زن فاحشه گفتا :

پَستی ، هر لحظه به دام دگری پا بستی 

زن گفت هر آنچه میگویی هستم 

امّا تو چنانچه مینمایی هستی ؟

حلال و حروم

در راستای پست وبلاگ هویجوری  :

امروز یه جا دور از مغازه مون سرکار بودیم ، یه دونه شلنگ کم اومد ، دیگه گفتیم از همون دوربر 

بخریم  صرف نمیکنه برگردیم در مغازه.

بعد رفتم یه مغازه پیدا کردم گفتم آقا فلان مدل شلنگ رو داری ؟ گفت آره ، بعد موقع 

حساب کردن گفتم چقدر میشه ؟

خیلی خون سرد گفت :4500 تومن

من چشمام گرد شد یه دفعه و برق از سرم پرید 

گفتم اشتباه نمیکنی ؟ 

گفت چیه ارزونه ؟

گفتم بابا ، مرد مومن ما خودمون در مغازه داریم اینا 2300 تومن میفروشیم .

با طعنه میگه شما خیلی ارزون فروشی ، به این قیمت واسه ما هم بیار 


درسته 4500 مبلغ زیادی نیست ، ولی آخه توی یک قلم جنس مگه 

چقدر می خوای سود بخوری خوب ؟

مهندس بودن یا نبودن

ابتدا روز مهندس رو به دوستان مهندسمون تبریک میگم .

دوستان لطف داشتن به بنده هم تبریک گفتن که ازشون تشکر می کنم 

بعد باس خدمتتون عرض کنم که من هنوز چند ترم مونده تا مهندس بشم .

فعلاً علل حساب میتونید بنده رو کارگر صدا بزنید ، مدارکش هم موجود که میتونید 

اینجا 

اینجا 

و

اینجا 

مشاهد کنید 

خرزو خان

بعد یه نکته جالبی بهتون بگم گوشه ای از شخصیت من دستتون بیاد:

آیا میدانستید که حدود 70% همسایه های ما نمیدونن که من حتی وجود خارجی دارم ؟

10% شون هم خبر دارن ولی تا حالا منو ندیدن ،یا اگه دیدن نمیشناسن .

20% شون هم که همسایه های قدیمی هستن منو میشناسن  و دیدن


پ.ن:

دلیلش اینه که من صبح که میرم هیچ کس توی کوچه نیست ، شب هم که میام همینطور .

بعد روزایی هم که خونه ام توی خیابون آفتابی نمیشم .


پ.ن2: یه بار با ددی از خونه رفتم بیرون تو کوچه یکی از همسایه های نسبتاً قدیمی که با 

ددی دوست ه رو دیدیم ، بعد  با ددی احول پرسی گرم کرد و با من خیلی سرد برخورد کرد 

بعدم هی چپچپ نیگام میکرد،آخرش موقع رفتن به ددی گفت این آقا رومعرفی نمیکنین؟ 

تازه فهمیدم  که منو اصن نشناخته ، ددی گفت پسر بزرگمه 

آقاهه دهنش باز مونده بود گفت: من فکر کردم شما همون یه پسرو داری