بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخان ی جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم...
فریدون مشیری
ما هم همینجوری خوندیم:)
دست شوما درد نکنه
حالا هی الکی بگو هویجوری دلم خواست اینو گذاشتم ، امروز فرداست که از گوشه کنار خبر برسه که مهندس هم پررررررر !
عییی بابا کی میاد ما رو بگیره ، شوما خیالتون راحت باشه من هسدم در خدمتتون
دقیقا یادمه 5 سال پیش دوم دبیرستان بودم ، یه جلسه اردوی آمادگی دفاعی داشتیم بعد از این خانمای بی اعصاب اورده بودن امادگی دفاعی بهمون درس بدن!! تمام ساعت با دوستم شعر رد و بدل کردیم و اون اولاین باری بود که من شعر کوچه ی استاد مشیری رو خوندم!
فقط میتونم بگم عالیه...
تو همه راز جهان ریخته در چشم ِ سیاهت
من همه ... محو ِ تماشای نگاهت...
حرف نداره اصن
آخ آخ آخ...
+ من بابام درمیاد تا اینجا کامنت بذارم! حاجی بیا بلاگفا خب!
دیگه حال ندارم آدرس عوض کنم ، حالا توی عید اگه حالش بود قالب غیر اورجینال میزارم دیگه این مشکلو نداره
یکی از دوستای دبیرستانم شعر مشیری رو اینطوری میخوند:
(با لحنی کاملن جدی)
من همه راز جهان ریخته در چشم سیاهم
تو همه محو تماشای نگاهم...!
اعتماد به نفسشو عشقه
مهتاب بیخود کردِ از اون شب گذشته چ معنی دارِ پسرِ مجرد مهتاب و دید بزنه اونم نصفِ شبی
والا
میبینی مردم چه بی حیا شدن
همینجوری نه هویجوری!
اینطوری خوشگل تر عه
عاره هویجوری قشنگ تره
اون از آهنگ پاشایی که باهاش زندگی کردی
اینم از شهر آق فریدون...
الانم که فصل بهار و عاشق شدنه...
دیگه زور نزن داداش من...
لو رفتی ...تموم شد رَف
عی خواهر ، خوشبختانه این چند وخت اخیر با جنس موئنث برخورد نداشتم پس در نتیجه هیچ احتمالی وجود نداره اون اتفاقی که شوما فکر میکنی افتاده باشه
مطمئنی همینجوری بوده؟؟؟؟
اوهوم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ....
همینجوری کلی یهویی خاطره ریخت تو مخ
ایشالا که خاطرات خوبی باشه
من چی بپوشم؟؟!!!
:دی
هرچی میپوشی بپوش ، فقط حجاب اسلامی رعایت شود لدفن