وقت انتخاب

گفته بودم داستان داماد شدن دوستمو بعداً براتون میگم،الوعده وفا :

اول قسمت شب خواستگاری شو میگم بعد یه مسائل مهم ش می پردازم، خانواده ی این دوست ما  دسته فوق سنگین 

تشریف دارن ، مثل خانواده ی ما  بعد این و مامان و باباش  روی یه مبل سه نفره نشته بودن ،طبق گزارشات 

دوستمو  باباش خیلی هم روی مبل جُلجُل¹ میکردن ،چند دقیقه که نشسته بودن 

یهو مبل از روی پایه هاش در میره و زارررت می افتن 

اگه حوصله ی نصیحت نداری نرو ادامه مطلب

_{1:تکون تکون خوردن ، وول خوردن ،هی اینور و اونور شدن}

این دوست ما در زمان تجرد کلاً اهل زید بازی و این صوبتا بود تنوع طلب هم بود و با کیس های مختلفی دوست بوده و طبق اظهارات خودش کارشون به اتاق خواب و... کشیده میشده .

بعداً واسه زن گرفتن دنبال زن کاملاً محجبه و مومن می گشت 

واسه همسرش که الان انتخاب کرده میگفت از این خانمایی که یه سره توی دوره ی قرآن و اینا شرکت میکنه.

بعد واسه تحقیقاتی هم که دوستم میخواسته انجام بده ، رفته دانشگاه دختره سرکلاسش نشسته و نمیدونم چند روز تعقیب ش میکرده که با کسی دوست نباشه یه وقت .

اینا رو گفتم که بگم :

خواهرای گلم حواستون باشه حتی پسرایی که واسه شما روش فکر بازی در میارن و از رابطه ی آزاد حرف میزنن واسه 

ازدواج دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده میگردن.

خواهرم

 تو گل شادابی

به ره باد مرو

غافل از باغ مشو

ای گل صد پر من

با تو در پرده سخن می گویم

گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ

گل پژمرده نخندد بر شاخ

کس نگیرد ز گل مرده سراغ

دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهر داند

نه خردمند بود آنکه اهریمن را

از سر جهل سلیمان خواند

خواهرم

 تو چراغی

به ره بادمرو

تو گلی ، دسته گلی، صد رنگی

پیش گلچین منشین

تو یکی گوهر تابنده ی بی مانندی

خویش را خوار مبین

ای سرا پا الماس

از حرامی بهراس

قیمت خود مشکن

قدر خود را بشناس !

قدر خود را بشناس !