تیک تاک های یک چپ دست

تیک تاک های یک چپ دست

I may be LEFT HANDED but I'm Always Right
تیک تاک های یک چپ دست

تیک تاک های یک چپ دست

I may be LEFT HANDED but I'm Always Right

نتیجه تابلو کائنات

سلام .بچه های با صفای بلاگر .دوست های قدیمی  وحتی در مورد بعضی ها دوستای سابق .

حال احوالتون چطوره ؟کجا هستین ؟چه میکنین ؟

بیاین خودتونو نشون بدین از احوالات الان تون بگین .تو  این چند سال  چکارایی کردین ؟

منم بعد این چند وقت نبودن  براتون تابلو کائنات آوردم . تابلو کائنات رو که یادتون هست ؟

فروردین 93 درستش کرده بودم .الان براتون نتیجه شو  گذاشتم .

اینجا 


پ . ن: اون اوکی کوچک وسط  واسه اینه که هنوز کامل نیست .

خونه هم اگه این  جهش قیمت امسال نبود الان اوکی شده بود .

پ.ن 2 : قالبم چرا پریده ؟

پ.ن3: به شکل عجبی خیلی هاتون آخرین پستتون سال 95 بوده ؟ یعنی چه اتفاقی افتاده اون سال ؟

سلامی چو بوی خوش بی وفایی

این اطراف هنوز کسی زندگی میکنه یا مثل من بی وفا شدین ؟

خدا از این تلگرام نگذره که ما فرهیختگان رو هم از اینجا دور کرده 

هیچی دیگه گفتم یه سلامی عرض کنم کار خاصی نداشتم 

خاطره بازی

رفتم سر وقت وبلاگ قدیمم 

 پست هاش  و نظراتشو و از اون طرفم یه سر وبلاگ های دوستان قدیم 

و خلاصه یه گشتی توی گذشته نچندان دور زدم 

یه حس عجیبی اومد سراغم 

نمی دونم دوستش دارم یا نه  

چه چیزی بین خوشی مرور خاطرات خوش 

و دیگه نداشتن شون 

حس کردن جای خالیه دوستایی که بودن و الان خبری ازشون نیست 

اگرهم هست به گرمای سابق نیست 

سه ماهه گی مارال خانم

سلام 

امروز  نه یعنی دیروز نی نی مون سه ماه ش کامل شد خیلی زود گذشت مثل برق 

هیچی دیگه همین 

دیگه فرصتی بیش از این نیست تا براتون بنویسم 

راستی عکسشو هم تو اینستاگرام گذاشتم اگه دوست داشتین ببیند همین پایین سمت چپ وبلاگ 

روی آیکون اینستاگرام کلیک کنید 


سال نو مبارک

سلام 

سال نو رو   به همتون تبریک میگم امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشید .

من هنوز هستم ها اینجا گرچه کم رونق شده ولی چراغش هنوز خاموش نشده ها 


+BHCG

        دســـــت جـــــیـــــغ و هـــــــورای بــــلـــنــــد 

           

               She is pregnant

صرفاً جهت حضور

همینجوری  گفتم فقط  یه سلامی عرض کنم

21 شهریور94

هیچی دیگه عروسیه دیگه .

دســــــــت و جـــــــــیغ و هـــــــــــورا 

نمردیم و سرمون هم شکست

هیچی دیگه قرار شد شهریور عروسی بگیریم ،و واسه خونه هم قرار شد طبقه پایین رو

بازسازی کنیم، هر چند که اصلاً دوست نداشتم این اتفاق بیفته ولی وضع بازار چاره ای نذاشت 

برام؛بگذریم روز اولی که کار رو شروع کردیم داشتیم رد لوله های فاضلاب رو میکندیم که یه 

لحظه بی احتیاطی کردم و کلنگ کارگر با سرم برخورد نمود و خون سرازیر گشت، الان دو روز

 گذشته حالام خوبه و کماکان مشغول کار هستیم .


پ.ن: امروز برای دومین بار یادم رفت برم سر جلسه امتحان ، سندرم امتحان گرفتم فکر کنم

البته بخیر گذشت و یکی از بچه ها بعد امتحان بهم زنگ زد و نیم ساعت بعد تموم شدن امتحان 

رسیدم و با مساعدت رییس دانشگاه ازم امتحان گرفت .

شاید به اندازه ی یک میلیون و پانصد هراز تومن

یادم نیست که جریان ترم اول دانشگاه و اون شهریه اضافه ای رو 

که ازمون گرفته بودن رو براتون تعریف کردم یا نه اگه تعریف کردم 

که هیچ ولی اگه تعریف نکردم که دیگه حوصله ندارم بگم

مهم اینه که بلاخره اون پول + پولی که ترم دو اضافه گرفته بودن

رو امروز از باقی مونده شهریه این ترم کسر کردن .

درسته که 150 هزار تومن بیشتر نبود ولی به هر حال پول زور بود

و ارزش پس گرفتنش زیاد بود . 

یک سال گذشت :چپ دست قاطی مرغاس

انگار همین دیروز که اون پست رو گذاشتم1 .البته اون پست یه تاریخ هم کم داره  اونم 

تاریخ عقدمونه که 29 فروردین2 بود. مثل برق و باد گذشت ، اصن باورتون میشه؟


پ.ن: یکی از دوستام هم همین چند روز پیش عقد کردن که بهشون تبریک میگم و 

براشون آرزوی خوش بختی میکنم.



1:رجوع شود به آرشیو فرودین 93

2:عروسیه مامان بابام و عموم با خالم هم 29 فروردین بوده.جالبه نه ؟

تولد عید شما مبارک


این تیتر دومنظوره اس : 

یکی برای شما دوستان عزیز عید رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی

رو در پیش داشته باشید چه اون دوستانی که هنوز تو بلاگستان هستن  

چه اونایی که دیگه نمینویسن ، چه اونایی که یه بار هستن یه بار نیستن 

چه اونایی که تازه دوباره پیدا شدن 


و معنی دوم تیتر :

واسه عیال جانه که فردا تولدشه و چون تولدش توی عیده 


این جمله کاملاً در موردش صدق میکنه:            تولد عید شما مبارک 


پ.ن: ایران دیشب عجب بازی ای کرد ها ، فکرشو هم نمیکردم 

شیلی رو دو صفر ببره ببین وقتی بازیکنا دلشون بخواد میتونن 

اینجوری هم بازی کنن وقتی هم دلشون نخواد میرن به عراق میبازن 

مراقب باشید


وقتی زنی از شما میپرسه که عزیزم تو کدوم اخلاق منو دوست نداری ؟ در واقع 

یه نارنجک داده دستت که فقط کم تر از سه ثانیه وقت دارین جواب دلخواه شو

بهش بدین وگر نه منفجر میشه .



پ.ن: خودتون که میدونین جواب چی باید باشه 

روحانی مچکریم

بنده به شخصه از رییس جمهور محترم تشکر میکنم که صد روزه مشکلات اقتصادی 

ما رو حل کرد.چون در دولت قبل ما دغدغه ی اینو داشتیم که در آمدمون کم بود 

ولی الان دیگه این مشکل رو نداریم و داره به سمت صفر میل میکنه .



البته این فقط واسه من نیست اگه یه چرخی بین کسبه و بازاری ها و تولید کننده ها و...

بزنید همه همینو بهتون میگن.

اگر چه تو یکسان آخر دولت قبل یه تورم شدید ایجاد شد ولی توی همون وضع هم 

بازار کار خودشو میکرد، ولی الان به معنی واقعی کشور رو رکودگرفته .



پ ن: دوستان بحث سیاسی نکنید ها اینا تجربیات شخصی بود .

مثلاً

فقط مونده طرف عکس بزاره منو آفتابه همین الان یهویی

از من بعید بود

آقا در امتحانات این ترم یک سوتی دادم در حد و اندازه های تیم ملی1 ینی واقعاً 

خودم توش موندم ، فکر آدم یادش بره که فلان روز امتحان داشته و خوشحال واسه 

خودش راه بره و وقتی میره واسه امتحان بعدی، اونجا دوستان بهش بگن چرا امتحان 

چهار شنبه رو نیومدی و تازه بفهمه از همچین امتحانی هم بوده 


از این درس تاریخ تمدن با این عمومی بودنش شده گربه سیاه من ، دفعه قبل 

پاسش کردم بعد که اومدم این دانشگاه واسم تطبیق نخورد، با این ترم برداشتم 

که امتحانش و یادم رفت ، خدا دفعه ی سوم شو بخیر کنه .

حالا خدا خیر این خانمه توی آموزش دانشگاه رو بده که درسو برام حذف کرد تازه 

وسط امتحانا یه درس دیگه بجاش برام انتخاب کرد2


1:که حتی با باخت به عراق هم چیزی از ارزش هاش کم نمیشه جون عمه ش 

2:بعله همچین امکاناتی داره دانشگاه ما دلتون بسوزه 

مرغ سیاه بی جون

از توانایی های منحصر به فرد من اینه که اگه حتی یه دونه بادمجون

تند یا تلخ توی قابلمه باشه به سمت ظرفم جذب میکنم .

الان این که بادمجون بده تو بشقاب من نیفته شده جزء فانتزیام 

آرامش پَر

شانس هم نداریم ؛خیال میکردم یه دوسال از دستش راحتم

هویج آموزشیش تموم شده ؛بقیه سربازی شو افتاده مشهد.

محل خدمتش هم زیاد از خونه دور نیست و این یعنی آرامش پَر

فکر کنم گوگل هم عاشق شده ها

آخه گوگل جان رو چه حسابی اون بنده خدایی رو که این متن  

(قصه من و خاله باحجابم من و خاله برگشتیم آمدیدم خانه واسه مدارکش)

رو سرچ کرده فرستادی وبلاگ من ؟

اصن بشین یه کم فکر کن خوب .البته من که میدونم اینا همش کار عامریکاست ها 


پ.ن: حالا واقعاً اون بنده خدا دنبال چی میگشته ؟

یکی هست

دقیقاً یادم میاد اولین باری که آهنگشو شنیدیم، تو راه دانشگاه بودم داشتم میرفتم سر جلسه امتحان

دوستم گفت یه آهنگ جدید گرفتم از اون آهنگایی که دوست داری ، از اونایی که هزار بار ریپیت کنی .

و راست هم میگفت بعد از اون  شاید حدود هزار بار اون آهنگ  رو  گوش کردم .

دوستان قدیمی میدونن که خواننده مورد علاقه ام بود و احتمالا مورد علاقه ی بیشتر شما ها .

به ندرت خواننده ای پیدا میشه که تمام آهنگ هاشو دوست داشته باشم .

یه جورایی حرف دل مردم رو میزد و خیلی ها با ترانه هاش همزاد پنداری میکردن . 

فکر کنم همه مون با آهنگاش خاطره داریم


میدونم این روزا همه ملت راه افتادن تسلیت میگن حالا نمیدونم از ته دله یا دارن ....

ولی من که واقعاً ناراحت شدم.خدا به خانواده ش صبر بده انشاالله  

هویج به سربازی میرود

آقا الان یه دوهفته ای هست تو خونه آرامش داریم 


خوش شانسی ها

آقا فکر کنم من بعد از ازدواج جزء بندگان خاص محسوب شدم 

هرجا ثبت نام اینرتنی میکنم قرعه درست در میاد، اون از ثبت نام اعتکاف عیال و خواهرش که 

سال ها اسمشون در نمیومد و اینم از شگفتیه جدید که واسه وام ازدواج ثبت نام کردم

و یه ماه نشده اسم مون در اومد ، در حالی که خیلی از آشنا ها چند ماهه ثبت نام کردن

و اسمشون در نیومده .


پ.ن: 100 هزار تومن میگیرم براتون وام ازدواج ثبت نام میکنم :)))))

دنیا برعکس شده ها

آقا یکی بیاد این مامان ما رو توجیه کنه که من پسرشم

عروسش نیستم که برا من مادر شوهر بازی در میاره 

آخه تا به کی جدایی

این عیال جان ما اومد به ما گفت بیا برو  اسممو بنویس تو این سایته که  واسه اعتکاف 

تو حرم قرعه کشی میکنن چند ساله ثبت نام میکنم اسمم در نمیاد شاید دست تو خوب باشه.

بعد اسم ایشان و خواهرشان را نوشتیم .از قضا اسم عیال جان و خواهرشان

هر دو با هم توی قرعه کشی درآمد.

از امشب هم تشریف بردن اعتکاف و تا یک شنبه ما ایشان را نخواهیم دید

و باید گفت خود کرده را تدبیر نیست.

بدتر از همه این که امشب نتونستم برم همراهیش کنم تا مسجد گوهرشاد


انگشتِ انگشترِ دستِ چپِ چپ دست

آقا این حوادث دست از سر ما بر نمیدارن که نمیدارن.

داستان از این قراره که هفته ی پیش رفتم لوازم جهیزیه مو (یخچال و تی وی و گاز و لباسشویی)

رو خریدم گذاشتم طبقه ی پایین ،بعد این طبقه ی ما در پنچره هاش  نرده نداشت 

و خطر سرقت وجود داشت من رفتم پروفیل گرفتم نرده براش جوش بودم.هیچی مشغول کار شدیم 

و اینا دیگه کار به انتها رسیده بود داشتم آخرین نرده رو جوش میدادم که چشمتون روز بد نبینه .

ناگهان یه تیکه ریز جوش افتاد رو انگشترم و ظرف یه صدم ثانیه کل انگشتر داغ شد .تا اومدم

انگشترو بچرخونم از دستم در بیارم قالبی پوست انگشتمم باهاش کنده شد

نتیجه ش بجز سوزش و درد یه رد انگشتر دایمی رو دستمه، فکر کنم بعد اینکه زخمش خوب بشه 

بتونم ازش به عنوان انگشتر استفاده کنم 

به دلیل دلخراش بودن صحنه ازش عکس نمیزارم 




کنکوری ها

پارت یک 

اومدم به دوستای کنکوری خسته نباشید بگم.ایشالا که همه تون موفق باشید.

میخوام یه راه حل ساده هم واسه خانم مهندس شدن 

به دختر خانم هایی که کنکور قبول نشدن بدم 

فقط کافیه با یه آقا مهندس ازدواج کنید اون وقت همه خانم مهندس صداتون میکنن

آقا پسرا هم که کافیه یه بابای پولدار داشته باشن بعد بزنن تو کار بساز بفروش 

بعد اونا رو هم آقا مهندس صدا میزنن

پارت دو 

آقا این ترم ما زده بودیم به تنبلی بعد موقع امتحانا پوست مبارکمان کنده شد

و بیشتر از همه معادلات دیفرانسیل سخت بود

سر خوندنش میگرنم گرفت که یه هفته خوب نشد.

ها راستی حلول ماه مبارک رمضان رو هم پیشاپیش تبریک میگم.

هستم ها

آقا یه وخت فکر نکنید کلاً رفتم ها همین دور و برام.

البته چند روزی نتم قطع بود ، فرصت نشد به همه تون سر بزنم

به خیلیا سر زدم ولی خاموش

آقا دیگه باید خرج زن و بچه بدم خوب واسه همین وقت نمیکنم بیام نت 

اصن شما میدونین یه بسته پوشک چقدر قیمتشه ؟ نه میدونین ؟نمی دونین دیگه


اندر احوالات متاهلی

بعد یکی از چیزایی که بعد از متاهل شدن تغییر میکنه اینه که یکی هست هی بهت میگه 

این لباس و نپوش بهت نمیاد ؛اون یکی رو بپوش بهت میاد .قبلش ما از این چیزا نداشتیم که

موقع بیرون رفتن هر لباسی که  دم دست و تمیز بود تنمون میکردیم میرفت دیگه 

البته با توجه به توضیحات بالا ظاهراً  باس برم یه سری لباس جدید بگیرم 

غیبت نکن آقا جان

عی آدم بی معرفت ، تا یه نفرو پیدا کرد دیگه اینجا رو فراموش کرد،اصن یادش رفته 

یه سره اینجا پلاس بود ها ، به ما هم که دیگه اصن سر نمیزنه.

اینا جملات احتمالیه شماست که این روزا پشت سر من میگین.

البته ممکنه چیزای دیگه هم بگید 

آقا باور بفرمایید هنوز تعادل برقرار نگشته ، میان ترم ها هم که شروع شده ،دیگه حلال بفرمایید.

راستی میگم دیدین تابلو کائنات چقدر زود کار کرد.

سلام عرض شد

چیه نکنه واقعاً میخواستین بیام مثل قبل هی آپ کنم 

آقا ما وقتمان این روز ها به شدت  پر است .

یا دانشگاه یا سرکار یا پیش عیال یا خونه مون یا خونه شون و ...

وقت نمیکنم بیام اینجا دیگه 

کمی طول میکشه تا تعادل رو برقرار کنم.

و اینگونه بود که چپ دست رفت قاطی مرغا

هیچی دیگه ما 20 فروردین رفتیم خواستگاری و پس از مذاکراتی که انجام دادیم.مورد پسند

عروس خانم قرارگرفتیم  و امروز 25 فروردین جواب بله را از ایشان دریافت نمودیم.

نکته مهم اینجاست که یهو نوع دغدغه های آدم عوض میشه

نکته ی دیگه اینکه ایمانش از من قوی تره؛ باشد که ما هم در کنار ایشان رستگار شده و

به راه راست هدایت شویم

بعداً نوشت: بزودی کامنت های این پست بسته خواهد شد ، جهت فریز کردن پست 

دست و جیغ و هورا

از همین تریبون نایب قهرمانیه پرسپولیس رو به همه ی پرسولیسی های عزیز تبریک میگم 

خدایی اگه بازی قبل نیلسون اون سوتی رو نداده بود جام الان تو دست ما بود .

از مصائب عید 2


لاکن اینگون نباشد که کارتان با خوابتان تداخل کند و شما خواب را به کار ترجیح دهید .


(عمام چپ دست قرص استامینوفن)

نقشه ی پر ماجرا

آقا دیشب آخرشب  همکارم زنگ زد که اون نقشه ای که دوماه پیش بهت دادم بلاخره صاحب کار 

تصمیمشو گرفته و میخواد یه طبقه شو گرمایش از کف بزنه ، نقشه شو توی اتو کد

بکش که بریم اجراش کنیم .

حالا این خونه هم زمینش کجو کوله بود نقشه ش شونصدتا زاویه ی نافرم داشت ؛ امروز صبح رفتم نقاله 

خریدم اومدم اتو کد رو باز کنم دیدم ای دل غافل باز نمیشه خراب شده ، حالا سی دی ش رو هم نداشتم 

رنگ زدم پسر عموم اون داشت قرار شد ظهر با خودشون بیارن ، که بسلامتی یادشون رفت ، باز عصری 

بلند شدم رفتم خودم آوردم ، بعد از اونطرف دوستم زنگ زد که میخوام بیام خونه تون.

دوستم اومد و منم همزمان شروع کردم به نصبیدن اتو کد ، حالا از شانس ما سی دی خش داشت دوساعت

 طول کشید تا نصبش کردم ، شام رو با هم خردیم اون رفت منم نشستم پای نقشه .

اولش گ و گیجا گرفتم 1 بعد کم کم چم وخم نقشه ه دستم اومد که باطریه موس تموم شد ، با پد لبتاب هم 

نمیشه کد کار کرد خیلی نافرمه ، هیچی دیگه گذاشتم یک ساعت باطری موس شارژ شده و بعد دیگه الان 

تموش کردم .


پ.ن: در همین راستا این پست از وبلاگ قبلیم 


1: من سر رشته ای از معماری و اینا ندارم،  کُد دادن و ایناش رو هم بلد نیستم تمام کاراشو به صورت کاملا هندلینگ :))  انجام میدم 

مرزبانان آزاد شدند؟

مثل اینکه خبرهایی شده دعا کنید راست باشه.

اینجا رو بخونید 

قلیون بدر

بعد ما ایرانیا گندشو در آوردیم دیگه ،خیرسرشون ملت میرن بیرون هوای تمیز 

بکنن تو حلقشون ، ولی اولین چیزی که میزارن تو بساطشون قلیونه 

بعدم که فقط مثل اگزوز دود میدن بیرون ، جالبش هم اینجاست اگه سیگار دست 

بچه هاشون ببینن واویلاست ولی قلیون رو میشینن همه دور هم میکشن .

شعـــور چیزیه که این وسط گم شده ؛ حتی همین فامیلای ما فقط میرن بیرون قیلون 

بکشن برگردن تا خودشونو خفه نکنن هم ول نمیکنن


آمدیم نبودید

یه زمانی هم مد بود ملت میرفتن خونه ی هم وقتی کسی خونه نبود 

روی در حیاط یا روی یه تیکه کاغذ می نوشتن آمدیدم نبودید.

بعد نکته ی جالبش اینجا بود که اسمشون رو هم نمی نوشتن 

تابلوی کائنات من

ایده ش از وبلاگ دل تنگی های سرزده  به سرم زد. گفتم بزار منم یه تابو کائنات واسه خودم درست کنم

ببینم چه مزه ایه ؛مزه ش که خوب بود ، حالا ببینم  آخرش چی میشه . عکسشو میزارم شماهم باهاش

آشنا بشین ، مشقول زمبه این اگه بخندین

این شما و ایــن تابلوی کائنات


پ.ن: البته این یه ویرایش اولیه س

بعداً نوشت : یه امکان جدید به وبلاگ اضافه شد ، در منتها الیه سمت چپ .باشد که مقبول افتد.

از وبلاگ آزی این امکان رو کشف کردم

World Wide Fund for Nature

ساعت زمین یک رویداد جهانی سازماندهی شده توسط صندوق جهانی طبیعت (به انگلیسی: World Wide Fund for Nature)‏ است

و در آخرین شنبه ماه مارس هر سال برگزار می شود. خانواده ها و کسب و کار با خاموش کردن چراغ ها وسایردستگاههای الکتریکی

غیر ضروری خود به مدت یک ساعت آن رایادآوری می کنند وآرمان نخست این اقدام این است که آگاهی درباره تغییرات آب وهوایی و 

نیاز به مصرف محتاطانه انرژی در جهان ابقا شود.این رویداد برای اولین بار در سیدنی استرالیا توسط Leo Burnett و صندوق جهانی

طبیعت (wwf) در حالی برگزار شد که نزدیک به 2.2 میلیون نفر در آن شرکت کردند و چراغ های غیر ضروری خود را خاموش کردند

از شما دعوت می‌شود در روز 9 فروردین سال 1393 با خاموش کردن لامپها و وسایل برقی غیرضروری از ساعت 20:30 تا 21:30

 (به وقت ایران) در این طرح مشارکت کنید


پ.ن: متن کپی شده است ..

پ.ن: لینک دادن به این پست مزید امتنان است .

دزد های محترم

این آقایون و خانمای دزد حداقل تعطیلات نوروزی رو به خودشون استراحت بدن خواهشاً .

زائرای محترم وقتی میاید مشهد :

سعی کنید پول نقد زیاد همراه نداشته باشید1

وقتی میخواید برید خرید و بازار و اینور اونور توی ماشین لوازم ارزشمند نزارید

مخصوصاً صندوق عقب ، تاکید میکنم  صندوق عقب2

وقتی توی بازار هستین به شدت به شدت مراقب جیبزن ها و کیفزن ها و موبایل دزد ها باشید3

پارک ها و محدوده 2 کیلومتری حرم و بازار ها بیشترین آمار سرقت رو دارن .


پ.ن: البته برای همه ی شهر ها کاربرد داره.


1: وخداوند کارت اعتباری را آفرید تا ایمان بیاورید و از آن استفاده کنید (امام چپ دست قرص استامینو فن

2: برای امنیت بیشتر میشه قفل صندوق عقب رو غیرفعال کنید و فقط صندوق از داخل ماشین باز بشه.البته کار شما نیست به متخصص مراجعه کنید.

3:مثل آب خوردن حتی از توی دستتون میزنن.


وقت انتخاب

گفته بودم داستان داماد شدن دوستمو بعداً براتون میگم،الوعده وفا :

اول قسمت شب خواستگاری شو میگم بعد یه مسائل مهم ش می پردازم، خانواده ی این دوست ما  دسته فوق سنگین 

تشریف دارن ، مثل خانواده ی ما  بعد این و مامان و باباش  روی یه مبل سه نفره نشته بودن ،طبق گزارشات 

دوستمو  باباش خیلی هم روی مبل جُلجُل1 میکردن ،چند دقیقه که نشسته بودن 

یهو مبل از روی پایه هاش در میره و زارررت می افتن 


اگه حوصله ی نصیحت نداری نرو ادامه مطلب


1:تکون تکون خوردن ، وول خوردن ،هی اینور و اونور شدن

 

ادامه مطلب ...

بادمجون مرغ سیاهِ بی جون

آقا من و بادمجون یه روز باید بشینیم باهم یه بحث فرهنگیه درست و حسابی بکنیم و سنگامونو با هم وابکَنیم 

اصن چه معنی داره ؟وقتی بادمجون درست میکنیم حتی اگه یه دونه بادمجون تلخ یا تند توی دیگ باشه 

زارررت می افته توی ظرف من ،مگه من چه هیزم تری بهش فروختم ؟ چه پدر کشتگی ای با من داره آخه ؟

 اصن وقتی من باشم و بادمجون درست کنن بقیه خیالشون راحته که اگه چیزی تلخ یا تند باشه تو ظرفه منه 


پ.ن:من فقط بادمجون رو به صورت خورشتی دوست دارم و مدلای دیگه مثل میرزا قاسمی و کشک بادمجون و...دوست ندارم

قالبانه

از خلوت بودن بلاگستان تابلوعه که به شدت مشغول دید و بازدید عید و سفر های نوروزی هستین 

ما همچنان اینجا در خدمت شما هستیم ، دو روز گذشته رو مشغول قالب عوض کردن و دیزاینش بودم 

چندتا قالب گذاشتم این یکی به قالب اول یکم نزدیک تر بود، البته بگم که انصافاً قالب چقر و بد بدنی بود 

کلی الاف کرد. از فواید این قالب این بود که مجبور شدم رفتم ویرایش کد های css یاد گرفتم .

به خاطر بخش نظرات

قالب در دست ساخت میباشد .با تشکر از صبر شما دوستان

بعداً نوشت : تقریباً آخراشه ، یه مقدار ریزه کاری هاش مونده ، باید  ببینم میتونم اون نوار های خاکستری رو از بین ببرم یا نه 

دیگه الان نظر گذاشتن اینجا راحت شده، میبینید من چقدر به فکر راحتیه مخاطبام هستم

اولین پست 93

سلام دوستان گل ، دوباره سال نو رو بهتون تبریک میگم .

امیدوارم تا اینجای سال بهتون خوش گذشته باش.


واسه من که همراه با یه سانحه ی دلخراش بود ... 

ادامه مطلب ...

پست آخر سال 92

اول از همه سال نو رو بهتون تبربک میگم،امیدوارم به سرعت اسب براتون خوش بختی بیاد.

دوم از همه خواهش میکنم از این اس ام اس های کوروش کبیر و صغیر و واسه ملت نفرستین 

حال آدم بد میشه .درسته ما تاریخ مون خیلی بزرگه منم بهش افتخار میکنم ولی دیگه گندش 

در اومده.دیگه کار داره بجایی میرسه که بعضی ها میخوان دین زرتشتی دین رسمی کنن.

مثل همین چهارشنبه سوری که ر**ن به مملکت بابا مثل آدمیزاد هم میشه جشن گرفت و 

شادی ، اون سرباز بدبخت چه گناهی داره که با نارنجک دستی  زدن تو سرش؟  ادامه مطلب ...

همینجوری دلم خواست اینو بزارم

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخان ی جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم...
 فریدون مشیری

روش های پیش گیری از تشکیل کلاس

پنجشبه آخر کلاس معادلات دیفرانسیل که بچه ها میخواستن برن  ، یکی بلند شد گفت: 

خواهشاً دیگه شنبه نیاید کلاس،بعد یه هم همه تو کلاس ایجاد شد که بیان یا نیان، یه دفه  

من بلند گفتم هر کی شنبه بیاد کلاس خره 

هیچی دیگه کلاس منفجر شد از خنده

فکر کنم دیگه با این حرف کسی جرات نکرده باشه شنبه بره کلاس 


بعداً نوشت : محمد رضا گلزار یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی که تو زندگیش کرده همین ترانه ایه 

که با مرتضا پاشایی خونده ،آخه کاملاً بدیه صداش به چشم میاد 

نسبت صدای گلزار به صدای مرتضی پاشایی مثل

نسبت دمپایی کهنه به کفش  مجلسی میمونه 

هفته ی آخر سال 2

امروز بعد کلاس رفتیم کارگاه و بازدید رو انجام دادیم ، دیدیم نه بابا این کار به درد ما نمیخوره 

چون سرمایه ی خیلی زیادی میخواد و بی خیال شدیم .

بعدش با دوستم مثل سال قبل رفتیم نمایشگاه بهاره واسه خرید لباس ، و با اجازه تون با 

صدوپنج تومن اینا رو خریدم ، دوستم هم همین قدر خرج کرد.با این تفاوت که من دوتا شلوار 

گرفتم اون یکی و من یک جفت کفش گرفتم و اون دو جفت